Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


جرم من عشق

دوستت دارم

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

سلام بهونه يقشنگ من براي زندگي

آره بازم منم همون دیونه همیشگی
                 
فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت؟!
                    
دلم واست تنگ شده بود این نامه رو برات نوشت!
        
حال من و اگه بخوای رنگ گلای قالیه
                           
جای نگاهت بدجوری تو صحن چشمام خالیه
     
ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
              
از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه
                          
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
                               
فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون
فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خسته ات نکنه
            
غم غریبی عزیزم سرد و شکسته ات نکنه
                   
چادر شب لطیفتو از روت شبا پس نزنی
                               
تنگ بلور آبتو یه وقت ناغافل نشکنی
                                   
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون
              
منم تو رو سپردمت دست خدای مهربون
                  
راستی دیروز بارون اومد منو خیالت تر شدیم
        
رفتیم تا اوج آسمون با ابرا هم سفر شدیم
        
از وقتی رفتی آسمون پر کبوتره
               
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بدتره
  
فدای تو نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم !
                       
حقیقتو واست بگم به آخر خط رسیدم
       
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
                            
قسمت تو سفر شدو قسمت من آوارگی
    
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
             
یه قلب تنها و کبود هلاک یک نگاهته
                    
من میدونم‌من میدونم همین روزاعشق من ازیادت میره
                            
بعدش خبر میدن بیا که داره عشقت میمیره
                    
عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
             
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه
        
تنها دلیل زندگی! با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه اسمتو وقتی میارم
           
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر
 
مگه نگفتم چشاتو از چشم من هیچ وقت نگیر
                                    
حرف منو به دل نگیر همش غم غریبیه
                        
تو رفتی من غریب شدم چه دنیای عجیبیه!
            
میگم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
     
نورشون بدرقه پاکی لحظه هات کنن
                             
تنها دلیل زندگیم!
                         با یه غمی دوستت دارم...

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

+نوشته شده در سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت18:2توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

با تو هستم
تویی که رویت را 
از من بر میگردانی
به چشمانم نگاه کن
اشکهایم هنوز خشک نشده اند
از چه میترسی  ,من گناهت را بخشیده ام
هنوز آنقدر عاشقت هستم که هیچ کینه ای از تو به دل ندارم
تو را به خدا سپرده ام ,نه نگران نباش نفرینت نمی کنم
برایت دعا ی خیر میکنم
دعا میکنم که خدا هم ترا ببخشد وتنهایت نگذارد
دوست ندارم تو هم مثل من طعم تلخ تنهایی را حس کنی
دوست ندارم تو هم مثل من شکستن قلبت را تجربه کنی
پس هرگز نفرینت نخواهم کرد وترا به خدا خواهم سپرد
تا در پناه او به زندگیت ادامه دهی .در کنار هر کس وهر چیز که دوستش داری
به چشمانم نگاه کن , آنها را به خاطر بسپار
آنها همیشه نگران تو هستند

از وب يكي از بچه هاي گل برداشتم خيلي خيلي ازش خوشم اومد ........يه جورايي حرف دل منه به دوستم ......يا كسي كه هيچ وقت هيچ نسبتي با من نداشت نمي دونم ........ولي ...........تقديم به(s&s)

+نوشته شده در سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت17:48توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

زندگی زيباست زشتی ‌های آن تقصير ماست

در مسيرش هرچه نازيباست آن تدبير ماست

زندگي آب رواني است روان مي‌گذرد..........

آنچه تقدير من و توست همان می ‌گذرد

     

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

بچه که بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم

اکنون که بزرگيم چه دلتنگيم


کاش دلهامون به بزرگي بچگي بود

کاش همان کودکي بوديم که حرفهايش

را از نگاهش مي توان خواند


کاش براي حرف زدن

نيازي به صحبت کردن نداشتيم


کاش براي حرف زدن فقط نگاه کافي بود

کاش قلبها در چهره بود



اما اکنون اگر فرياد هم بزنيم کسي نمي فهمد

و دل خوش کرده ايم که سکوت کرده ايم

 

+نوشته شده در سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت17:33توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

جمع آوری شده توسط پارس اسكين :

- بيهوده متاز که مقصد خاک است

- هرگز برای خوشبختی امروز و فردا نکن

- نماز وقت خداست انرا به ديگران ندهيم

- هرگاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن

- هر چه قفس تنگ تر باشد، آزادی شیرین تر خواهد بود

- دروغ مثل برف است که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود

- هرگز از کسي که هميشه با من موافق بود چيزي ياد نگرفتم

- خطا کردن یک کار انسانی است امّا تکرار آن یک کار حیوانیست

- دستي را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته است

- تنها موقعی حرف بزن كه ارزش سخنت بیش از سكوت كردن باشد

- هیچ زمستانی ماندنی نیست...حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد

- مرد بزرگ، كسي است كه در سينۀ‌خود ، قلبي كودكانه داشته باشد

- سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر كه بتوانی چراغی به آن نصب كنی

- يادها رفتند و ما هم ميرويم از يادها. کي بماند برگ کاهي در ميان بادها

- دوست داشتن کسي که لايق دوست داشتن نيست اسراف محبت است

- هيچوقت نمی‌توانيد با مشت گره ‌کرده ، دست کسی را به گرمی بفشاريد

- نگاه ما به زندگي و کردار ما تعيين کننده ي حوادثي است که بر ما مي گذرد

- کاش در کتاب قطور زندگي سطري باشيم ماندني ... نه حاشيه اي از ياد رفتني

- هر که منظور خود از غیر خدا می طلبد ، او گدایی است که حاجت ز گدا می طلبد

- در برابرکسی که معنای پرواز را نمیفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد

 

من كه خيلي خوشم اومد گفتم و.اسه شما هم بزارم

منبعشم پارس اسكين

+نوشته شده در سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت17:30توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

از كجا مي دانيد كه شب بي حوصله ابستن  يك حادثه نيست.......

لحظه ها از پي هم مي گذرند......

وسكوت سايه ساريست كه در ان ثانيه ها مي گذرند.............

به كدامين معيار اشك را مي سنجيد؟..............

عشق معنايش چيست.....در كتابي كه شما فلسفه اش مي خوانيد......

ورفاقت!!چه غريب افتاده در ميان همه ي مدعيانش  امروز؟

وصداقت!!واژه يزيباست كه فقط گوش شما ميشنود........

به كجا مي رود اين راه كه پايانش نيست؟...........

وچه شورانگيز است شاعر اين ميكده عاشق باشد عاشقي سوخته در اتش عشق................................

 

من خودم خيلي اين شعر رو دوست دارم  گفتم شايد شما هم خوشتون بياد.....

فعلا

+نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت13:52توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | 2 نظر

اخ جونمي جون ديگه جدا تموم شد بالاخره كارنامه هاي درخشانمون!!!!؟ رو گرفتيم ...........

واي از خوشحالي دارم بال در ميارم  واقعا باور نمي شه كه ديگه 3 ماه از دست اين مدرسه و كادر(يا همون كارد يا چاقو)ي مدرسه خلاص شدم ونمي بينمشون  .دلم مي خواد از خوشحالي كل تهران رو شيريني بدم.............

اميدوارم شما هاهم از دست مدرسه خلاص شده باشيد يا اگه نشديد زود خلاص بشيد.......

+نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت13:46توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

گفت تا آخرش با تو میمانم.... گفتم آخرش کجاست؟ گفت آخر دنیاست....

 

گفتم آخر دنیا کجاست؟ گفت تا آخرش با تو میمانم....  گفتم آخرش کجاست؟

 

گفت آخر دنیاست.... گفتم آخر دنیا کجاست؟ گفت از نگاهم پیداست....

 

گفتم نگاه تو، رو به کجاست؟ گفت نگاهم رو به پایان زندگیست....

 

گفتم پایان زندگی کجاست؟ گفت لحظه ای که از عشقت میمیرم…

 

مدتی گذشت ، او مرا تنها گذاشت ، قلبم بی صدا شکست....


میدانستم آخرش همینجاست، جایی که برایم آشناست....


همان زندان غمهاست ، فریاد شکستنهاست....


گفتم اینجا همان لحظه ای بود که از عشقم میمیری؟....


گفت سرنوشت من و تو از هم جداست....


گفتم این بهانه است ، قلب من بازیچه دلهاست....


گفت تقصیر خودت بود ، عشق در قصه هاست....


گفتم اگر عشق در قصه هاست ، پس چرا با من عهد بستی....


گفت تو اشتباه کردی که به پای من نشستی.... سکوت کردم...


اشک ریختم و ناله جدایی سر دادم....

+نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت13:8توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

  شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے          

 

اتولدت مبارك .....................13 هم رجب سالروز امدنت  مبارك.........

(a)تولدت مبارك اميدوارم هميشه بخندي و شاد باشي .............

 

اي تنها دليل رد كردن هر دليل و اي تنها بهانه ي آوردن هر بهانه

ديوانه ي مهرباني تؤام....

اي بهترين چه خوب شد كه به دنيا آمدي و چه خوبتر شد كه دنياي من شدي

پس براي من بمان و بدان كه تو تنها بهانه براي بودني

تولدت مبارک.


+نوشته شده در شنبه 28 خرداد 1390برچسب:,ساعت12:7توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

دلم براي بچگي هام تنگ شده ...............

خدايا ..........چيكار كنم با اين دلتنگي ...............

دلم براي خدا تنگ شده........ 

خدايا كجايي ........از خدا چرا صدا نمي رسد ........مگه ما بنده نيستيم......مگه ما دل نداريم ..........مگه من ارزو ندارم .......دلم براي بچگي هام تنگ شده چون خدا بود .............

كاش ...............كاش...............

 


چقدر خوبه آدمی یكي رو دوست داشته باشه نه به خاطر اينكه نيازش رو برطرف كنه نه به خاطر اين كه كس ديگري رو نداره نه به خاطر اينكه تنهاست و نه از روي اجبار بلكه به خاطر اينكه "اون شخص ارزش دوست داشتن رو داره......

انقدر پشت پنجره هاي تنهايي نشستم كه همه ي رهگذران اشنا به تنهايي من شده اند ......همه ي انان براي من ارزوي ديدار تو را مي كنند .............ارزوي  ديدار تو را مي كنند .......كاش ....... دوستت دارم .......

بعداز 3 ماه بالاخره  ديدمش ولي    دوستش دارم كاش ...........

من دوستت دارم چون تو خودت هستي من تو را براي خودت مي خواهم ...........تو خودت خوبي من  تورو اونجوري كه خودت خودت رو دوست داري دوست دارم من تورو اوني كه هستي مي خوام نه جور ديگه    ....................

خوب باش تا خوب دوست داشته باشم..........

 

 

 

+نوشته شده در شنبه 28 خرداد 1390برچسب:,ساعت11:52توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | 1 نظر

غیر دل چیزی ندارم ، که بدونم لایق تو
دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
با تموم بی پناهی ، به تو تکیه داده بودم
هر بلایی سرم اومد ، همه زجری که کشیدم
همه رو به جون خریدم ،ولی از تو نبریدم
هر جا بودم با تو بودم ، هر جارفتم تو رو دیدم
تو سبک شدن ،تو رویا ، همه جا به تو رسی
اگه احساسمو کشتی ، اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت ، به غریبه سر سپردی
بدون اینو که دل من شده جادو به طلسمت
یکی هست اینور دنیا که تو یادش مونده اسمت

 

مي خواستم ازت نبرم ولي خودت اينو خواستي .....

مي خواستم بهترينم بموني ولي خودت نخواستي

من تو تمام عمرم هيچ دوستي نداشتم  هيچ دوستي ... اره هيچ دوستي دوستي .......... شايد دل كسايي كه باهاشون دوست بودم اون هم خيلي وشايد همه بگن اين ها صميمي هستن بر بوخوره ولي من  هيچ دوستي نداشتم در عين اينكه خيلي دوست داشتم 

دليل اينكه دوستم نبودن:

چون من دوستشون نبودم........

چون احساس مي كنم منو نمي فهمن  خوب چي كار كنم وقتي با تمام وجودم مي گفتم دلم برات تنگ شده مي گفت  همين امروز ديدمت كه........... (م-اك)

هميشه مي گن حقيقت وقتي حقيقته -خبر وقتي خبره  كه نگاه اول نگاه دوم رو تاييد كنه........ولي .......

چون هميشه تنها بودم

 

راستشو بخاي دليلي ندارم كه بگم دوستم نبودن ولي.............. شايد ................... (شايد چون از يه دوست بهتر بودن )

با اينكه تو دلم دوستم نبودن ولي دوسشون دارم دلم براشون تنگ مي شه .......... ولي كاش يكي منو باور كنه ......باور كنه باور كنه........من مي نوسم  ..... چون.......تنهام..........

تقديم به .................

بحطرين حا دوصتون دارم      چيه مگه   بي سواتا دل ندارن

+نوشته شده در سه شنبه 24 خرداد 1390برچسب:,ساعت19:28توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

ای کسی که مامور دفن من هستی، به حرف من گوش کن...

دستم را از تابوت بیرون کن تا همه بفهمند آرزو داشتم و به آن

نرسیدم...

چشمهایم را باز بگذار تا همه بفهمند که چشم به راه بودم و به آن

نرسیدم...

قالب یخی به شکل صلیب بر مزارم بگذارید تا با اولین طلوع آب شود

و به جای عزیزی که دوستش دارم بر سر مزارم گریه کند...

 

الهي يك نفر بياد قلبتو مثل من كنه

بشكنه اون رو بندازه زير پاهاش لگد كنه  

خدا كنه كه يك كسي از راه دور صدات كنه

وقتي به اونجا رسيدي حتي نخواد نگات كنه

الهي خوشبختي بياد مشت بزنه به پنجرت

پنجره رو تو باز كني يكهو بياد باد ببره

الهي كه يكي بياد دستاتومحكم بگيره

فردا كه شد رها كنه حالتو كم كم بگيره

يكي بياد كه چشما تو حسابي چشم به راه كنه

بهش بگي قلبم چي شد زير پاشو نگاه كنه

+نوشته شده در سه شنبه 24 خرداد 1390برچسب:,ساعت19:17توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

تولد

ساعت 3 شب بود که صدای تلفن، پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت:چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟مادر گفت: 25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی! فقط خواستم بگویم تولدت مبارک...

پسر از این که دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد، صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت; ولی مادر دیگر در این دنیا نبود . !

 

قدر مادرتون رو بیشتر بدونید

+نوشته شده در سه شنبه 24 خرداد 1390برچسب:,ساعت19:16توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | 1 نظر

ندگی با صدا شروع میشه اما بی صدا تموم میشه عشق با ترس شروع میشه اما با اشک تموم میشه....دوستی واقعی هر جایی شروع میشه اما هیچ جا تموم نمیشه.....پس
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
...I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........ I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
...I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........ I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you

+نوشته شده در سه شنبه 24 خرداد 1390برچسب:,ساعت19:14توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

بالاخره در به دري امتحان تموم شد بالاخره از شر مدرسه خلاص شديم احساس مي كنم بال در اوردم خيلي خوش حالم كه ..............................

+نوشته شده در دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:,ساعت13:24توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | 1 نظر

آره .. این همونــ ـیه که قرار بود بدم به تو ...

اره اين قلبمه اره اين قلبمه  كه داره زير پاهات له مي شه اره اين احساس منه

 

03000000يادته يه روز بهم گفتي هر وقت خواستي گريه کني برو زير بارون که نکنه نامردي اشکاتو ببينه 03000000

03000000و بهت بخنده ...گفتم اگه بارون نيامد چي؟ 03000000

03000000گفتي اگه چشماي تو بباره اسمون گريش ميگيره ...03000000

03000000گفتم :يه خواهش دارم وقتي اسمون چشمام خواست بباره تنهام نذار - گفتي به چشم ...03000000

03000000حالا من دارم گريه مي کنم و آسمون نمي باره ........03000000

03000000تو هم اون دور دورا ايستادي به من مي خندی .03000000

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:,ساعت13:15توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | 1 نظر

 

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت13:18توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

مي دوني هميشه خدا هست تو تنهايي ها وتو جمع هاي دوستانت خدا هست هميشه مي بينه به كي چي مي گي  خدا هست هنوز وقتي تنهايي خدا هست هنوز وقتي داري فكر مي كني مي بينه و از كارهي كه مي كني دلش مي شكنه

پس مواظب باش كاري نكني كه هم دل خدا بشكنه هم خلقش ...........

مواظب دل ها باش كه از شيشه شكستني تر واز سنگ مقاوم ترن و دوستت دارن.........مواظب خودت هم باش ..........

 

دوستت دارم ...........

 

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت12:44توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | 1 نظر

يه روز بهم گفت: «مي‌خوام باهات دوست باشم؛

آخه مي‌دوني؟ من اينجا خيلي تنهام». بهش لبخند زدم

و گفتم: «آره مي‌دونم. فكر خوبيه.من هم خيلی

تنهام». يه روز ديگه بهم گفت: «مي‌خوام تا ابد

باهات بمونم؛ آخه مي‌دوني؟ من اينجا خيلي تنهام».

بهش لبخند زدم و گفتم: «آره مي‌دونم. فكر خوبيه.من

هم خيلي تنهام». يه روز ديگه گفت: «مي‌خوام برم يه

جاي دور، جايي كه هيچ مزاحمي نباشه. بعد كه همه

چيز روبراه شد تو هم بيا. آخه مي‌دوني؟ من اينجا

خيلي تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره مي‌دونم.

فكر خوبيه. من هم خيلي تنهام». يه روز تو نامه‌ش

نوشت: «من اينجا يه دوست پيدا كردم. آخه مي‌دوني؟

من اينجا خيلي تنهام». براش يه لبخند كشيدم و

زيرش نوشتم: «آره مي‌دونم. فكر خوبيه.من هم خيلی

تنهام». يه روز يه نامه نوشت و توش نوشت: «من

قراره اينجا با اين دوستم تا ابد زندگي كنم. آخه

مي‌دوني؟ من اينجا خيلي تنهام». براش يه لبخند

كشيدم و زيرش نوشتم: «آره مي‌دونم. فكر خوبيه.

من هم خيلي تنهام».

حالا ديگه اون تنها نيست و من از اين بابت خيلی

خوشحالم و چيزی که بيشتر خوشحالم می کنه اينه که

نمی دونه من هنوز هم خيلي تنهام ....

 

 
 
 
احساس مي كنم منم مثل شخصيت اين داستانم  .اخه منم خيلي تنهام در اوج شلوغي اطرافم تنهام 
(سارا اميدوارم كه شاد باشيو پيش دوست هات  خوش حال )
تقديم به بد ترين  دوستم (سارا)
 
 
 
 

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن

ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن

خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه

لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه

یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند

یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند

تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو

هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو

خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم

نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم

نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی

تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی

تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم

تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی

...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه خداحافظ .....!


خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس

نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها

بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا

خداحافظ خداحافظ

همین حالا

خداحافظ

 

 

 

 

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت12:34توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | 2 نظر



امشب از آسمان ديده تو
روي شعرم ستاره مي بارد
در سكوت سپيد كاغذها
پنجه هايم جرقه مي كارد

شعر ديوانه تب آلودم
شرمگين از شيار خواهش ها
پيكرش را دوباره مي سوزد
عطش جاودان آتش ها

آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پاياين راه ناپيداست
من به پايان دگر نينديشم
كه همين دوست داشتن زيباست



از سياهي چرا حذر كردن
شب پره از قطره هاي الماس است
آنچه از شب بجاي مي ماند
عطر سكرآور گل ياس است

اه بگذار گم شوم در تو
كس نيابد ز من نشانه من
روح سوزان آه مرطوبت
بوزد بر تن ترانه من


آه بگذار زين دريچه باز
خفته در پرنيان روياها
با پر روشني سفر گيرم
بگذرم از حصار دنياها


داني از زندگي چه مي خواهم
من تو باشم پاي تا سر تو
زندگي گر هزاره باره بود
بار ديگر تو،بار ديگر تو


آنچه در من نهفته دريايست
كي توان نهفتم باشد
با تو زين سهمگين طوفاني
كاش ياراي گفتنم باشد


بس كه لبريزم از تو، مي خواهم
بدوم در مبان صحراها
سر بكوبم به سنگ كوهستان
تن بكوبم به موج درياها


بسكه لبريزم از تو،مي خواهم
چون غباري زخود فرو ريزم
زير پاي تو سر نهم آرام
به سبك سايه تو آويزم


آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پاياين راه ناپيداست
من به پايان دگر نينديشم
كه همين دوست داشتن زيباست

 

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت12:29توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید


در نهفته ترين باغ ها،دستم ميوه چيد.

و اينك،شاخۀ نزديك! از سر انگشتم پروا مكن.

بيتابي انگشتانم شور ربايش نيست،عطش آشنايي است.

درخشش ميوه!درخشان تر.

وسوسه چيدن در فراموشي دستم پوسيد.

دورترين آب

ريزش خود را به راهم فشاند.

پنهان ترين سنگ

سايه اش را به پايم ريخت.

و من،شاخه نزديك!

از آب گذشتم،از سايه به در رفتم،

رفتم،غرورم را بر ستيغ عقاب_آشيان شكستم

و اينك،در خميدگي فروتني،به پاي تو مانده ام.

خم شو،شاخۀ نزديك!

تقديم به تو بهترينم وتنها دليلم (a)

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت12:17توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

 

 

اشک یعنی دلبر از کویم برفت

 

اشک یعنی شادی از رویم برفت

 

اشک یعنی دیده ام او را نمی بیند دگر

 

اشک یعنی روی او درخواب نبینم من دگر

 

اشک یعنی ظلمت قلب شکسته

 

اشک یعنی خاطراتی که گذشته

 

اشک یعنی بی تو فردایی ندارم

 

اشک یعنی بی تو رویایی ندارم

 

اشک یعنی قطره های خاطره

 

اشک یعنی غربت یک پنجره

 

اشک یعنی دل سپردن تا ابد

 

اشک یعنی از تو خواندن تا ابد

 

اشک یعنی بارش یک ابر پر

 

اشک یعنی قطره هایی همچو در

 

اشک یعنی بی وفاییبی وفایی

 

اشک یعنی بی صداییبی صدایی

 

اشک یعنی سوختن تا آسمان

 

اشک یعنی گریه های بی امان

 

اشک یعنی رفتن تو حسرت من

 

اشک یعنی هجرت تو ماندن من

 

اشک یعنی آخر یک راه دور

 

اشک یعنی غصه ی یک مرد کور

 

اشک یعنی یاد روز آشنایی

 

اشک یعنی غربت روز جدایی

ن

 

 
 

 

باید گفت

 

گفت و نترسید

 

خدا, من, من.....

 

جایی برای تو نیست

 

تویی که تمام زندگی بودی

 

و برای من قبل از این ها.

 

برای همین جایی برای تو نیست

 

تو بالاتر بودی

 

نترس

 

باید بگم و نترسم

 

باید بگی و نترسی

 

باید رفت و نترسید

 

زندگی چی بود ؟

 

 

 

" قدم زدن پا به پای یک پری

 

از پری زیبا,

 

بگو مرا در این سنگلاخ های آکنده از درد به کجا می بری ؟"

 

 

 

زندگی ای که مرد

 

رویایی که مرد

 

 

 

.............

 

.

 

........

 

" من رویای باران را دیدم

 

یک باغ زیبا را در دل یک کویر خشک

 

با درد بیدار شدم

 

من عشقی را دیدم که مثل باد از روی دستانم می خزید

 

من رویای آتش را دیدم

 

که به اسب های وحشی می ماند

 

که از وحشیانه تاختن خسته نمی شدند

 

من یک زن را دیدم

 

...... که سایه ی او در جلد یک مرد ظاهر شد و می رقصید

 

رز صحرایی من

 

سایه اش راز سختی را نوید می داد

 

آن رز صحرایی

 

شیرینی خود را در بوسه ای تلخ که امیدی با آن نبود بر لبانم چشاند "

 

 

 

 

 

چی می کنی ؟

 

اگه هستی باش

 

اگه نیستی نباش

 

اگه میگی عمل کن

 

جز این ها نباش

 

چیز سختی نیست

 

 

 

"نه اشتابه نکن این یک شعر عاشقونه نیست

 

تصور کن یک مرد رو با چشمای خیس

 

 

 

نمی خام نباید تو شعرم به تو جسارت کنم

 

نباید حس عشقو تعبیر به اسارت کنم

 

 

 

شکسته می رم امشب بانو خدا نگهدارت

 

اگرچه میشکنه اون دل سبز و سپیدارت

 

 

 

واسه من که پنجره یک آرزوی مبهم بود

 

اما تو پنجره باش و تموم دیوارت

 

 

 

 

 

 

 

ببخش منو اگه بوی زخم چرکینمو

 

زجه های کبودم میشه موجب آزارت

 

 

 

اگه صدای گریه ی بی وقفم نمی شکنه

 

سکوت سرد و پر از انبساط افکارت

 

 

 

خیلی انتظار کشیدم که شاید بیای

 

باز برای بدرقم با اون لباس گلدارت

 

 

 

و دلخوشم کنی با یه دروغ مصلحطی

 

که میشه شاید بازم بیام برای دیدارت

 

 

 

ولی چه فایده که خوابت عجیب سنگین بود

 

صدای خاطره هامون که نکرد بیدارت

 

 

 

می گن روزه گرفتی و دیگه غزل نمی نوشی

 

بمونه این آخرین غزلم واسه افطارت

 

 

 

شکسته می رم و خاطرات سبزتو

 

به یادگار می برم امشب, خدانگهدارت "

 

...........

 

...

 

.

 

.

 

...........

 

.

 

.............

 

...................

 

.............

 

تو اصلاً می دونی "تنهاتنریم" یعنی چی ؟

 

آره, "تو" می دونی

 

تویی که "تا همیشه" باهام هستی.... ؟

 

یعنی طعم عشق

 

 

 

بوی "دوستت دارم" به هر کسی نمی سازه

 

از هر گلی بیرون نمیاد

 

گل که یه بار چیده بشه دیگه تموم میشه

 

چون یاد گرفتم " آدما یه بار به دنیا میان, یه بار از دنیا میرن, یه بار هم عاشق میشن"

 

 

 

کسی که عشق رو یاد بده باید بیشتر از اینا بهش سجده کرد

 

گفتم سجده و خدا یادم افتاد

 

اونی که همیشه هست و هیچ وقت نیست

 

تلخه,..... مگه نه ؟

 

 

 

نمی دونم چرا هر چی می نویسم خالی نمیشم, ارضا نمیشم.

 

مثه جون کندن تو فصل بهار بدون جفتش

 

 

 

نمی دونم اتفاقات افتاده رو چطوری باید تعبیر کرد, یا کنم !

 

اما اگه داستانمون به آخر رسیده.............

 

ازت یه خواهش دارم

 

به قول های عمل کن

 

روزتو بشکن

 

غزل بنوش !

 

 

 

پدرم بهم یاد داد خوش قول باشم اما خودش هیچ وقت خوش قول نبود

 

 

 

تو باش...

 

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت12:4توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | 2 نظر

آدمها اغلب نامعقول، غیر منطقی و خودخواهند ........................................ به هر حال آنها را ببخش.

اگر موفق شوی، دشمنان سرسخت خواهی داشت ...................................... به هر حال موفق باش.

اگر درستکار و راستگو باشی، ممکن است ضرر کنی .................... به هر حال راستگو و درستکار باش.

اگر به دیگران آموزش دادی، ممکن است قدردانت نباشند .............................. به هر حال آموزگار باش.

اگر جانت را در راه اهدافت فدا کنی، ممکن است کافی نباشد .......................... به هر حال فداکار باش.

اگر به دیگران خوبی کنی، ممکن است فردا همه فراموش کنند ....................... به هر حال نیکوکار باش.

اگر به آرامش دست یافتی، ممکن است به تو حسادت کنند ...................... به هر حال آرام و شاد باش.

اگر مهربانی کنی، ممکن است تو را متهم به اهداف پنهانی یا سود شخصی کنند.........به هر حال مهربان باش.

آنچه را که سالها زحمت کشیدی و ساختی، ممکن است ناگهان دیگری از بین ببرد ........... به هر حال سازنده باش.

                                 

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت11:59توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

 

 

! ...

سلام عشقم

 

یادته سلام اول؟

 

با یه نگاه معصوم همدیگه رو نگاه میکردیم وآرزو میکردیم مال هم باشیم

اما آرزومون برآورده نشد

یادته زیر بارون نم نم باهم میرفتیم و به هم عشق می ورزیدیم؟

اما من الان تنها زیر بارون راه میرم و تو با عشق جدید

 

فراموشت شد ؟؟

 

توکه فراموشکار نبودی

هیچوقت گل سرخ برای من یادت نمیرفت

راستی...به عشق جدیدت هم گل سرخ میدی؟

هیچوقت لبخند محبت آمیز وعاشقونه از رو لبات پاک نمیشد

به عشق جدیدت هم لبخند میزنی؟؟؟

الان دارم به گلدون گلای خشکیده ی تو نگاه میکنم

دیگه نمیخوام دوست داشته باشم

مثل خودت میخوام اسمت هم یادم نیاد

واین کار جز با مرگم امکان پذیر نیست

 

خدا،حافظ و همراهت عشقم

 

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت11:38توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

دوست دارم   کاش در دهکده عشق   دوست دارم

دوست دارم    فراوانی بود   دوست
دارم

دوست دارم   توی بازار صداقت کمی   دوست دارم

دوست دارم    ارزانی بود   دوست
دارم

کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم

دوست دارم   مختصر بود   دوست
دارم

دوست دارم    ولی ساده و پنهانی بود   دوست دارم

 

 

,یلیام شکسپیر میگه : زمانی که فکر می کنی تو 7 تا آسمون 1 ستاره هم نداری
یکی یه گوشه دنیا هست که واسه دیدنت لحظه شماری می کنه...

تقديم به كسي كه براي ديدنش لحظه شماري مي كنم(A.)

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت11:37توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید


 

روزي اتوبوس خلوتي در حال حركت بود. پيرمردي با دسته گلي زيباروي يكي از صندلي ها نشسته بود . مقابل او دختركي جوان قرارداشت كه بي نهايت شيفته ي زيبايي و شكوه دسته گل پيرمردشده بود و لحظه اي از آن چشم بر نمي داشت .زمان پياده شدن پيرمرد فرا رسيد . قبل از توقف اتوبوس در ایستگاه پيرمردازجابرخاست . به سوي دخترك رفت و دسته گل را به او دادو گفت:« متوجه شدم كه تو عاشق اين گلها شده اي . آنها را براي همسرم خريده بودم و اكنون مطمئنم كه او از اينكه آنها را به تو بدهم خوشحال تر خواهد شد.»

دخترك با خوشحالي گل را پذيرفت و باچشمانش پيرمرد را كه از اتوبوس پايين مي رفت بدرقه كرد و باتعجب ديد كه پيرمرد به سوي دروازه ي آرامگاه خصوصي در آنسوي خيابان رفت و كنار نرده ي در ورودي نشست.

 

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت11:36توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

 

 

 

 

 

 

وقتي گلدون خونمون شکست !!
پدرم گفت: قسمت اين بود...
مادرم گفت:حيف شد... خواهرم گفت: قشنگ بود
... داداشم گفت : کاش دوتا داشتيم......
اما وقتي دل من شکست کسي به فکرش نبود هيچکس......!!!!!!

 

 

شبی غمگین  شبی بارانی و سرد

 مرا در غربت فردا رها کرد

دلم در حسرت دیدار او ماند

مرا چشم انتظار کوچه ها کرد

به من می گفت تنهایی غریب است

ببین با غربتش با من چـه ها کرد

تمام هستی ام بود و ندانست

که در قلبم چه آشوبی به پا کرد

و او هرگز شکستم را نفهمید

 اگر چه تا ته دنیا صدا کرد ...

 

 

 

 

چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقتو ازت

دزدید و بجاش یه

زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زل بزنی

 

 و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی

 

 حس کنی که هنوزم دوسش داری

چقدر سخته دلت بخواد سرت و باز

 

 به دیواری تکیه بدی که یه بار

 

 زیر آوار غرورش همه وجودت له شده

چقدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی

 

   اما

وقتی دیدیش هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه

دونه های اشک

گونه هاتو خیس کنه

اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه که

هنوزم دوسش داری

چقدر سخته گل آرزوهاتو

تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی

و اونوقت آروم زیر لب بگی

   گل من :

 

 باغـچه نو مبارک

 

 

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت11:35توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

 

سلام امیدوارم خوب باشید

 

عشق

 

 چطور زندگی 2 روزه وقتی باد یه عمر تحملش کنی و عذاب بکشی .چه وحشتناکه هیچکس قبولت نمی کنه همه تنهات می زارن  تنها تر از اونی که هستی هر کاری می کنی ولی بازم................... ای کاش............... دلم گرفته و نمی دونم باید چی کار کنم .

 

I  miss you (a) I miss you a I miss you (a)  I love you  (a)…………One day  your love can break my self of……… I am your crazy……me  crazy  about you

 

I  kill me    I kiss  me 

 

 

Kill   of me…..me  kill you

 

me  is crazy.....
i love you

 

I love you like I'm crazy I'm love my love me be just let me kiss me baby I love you By hayt stay in me

 

 

 

 

 

 

Love is just like paint, with this difference that you can clear the paint but not love

 


لحظه ها را می شمارم و به انتظار لحظه دیدنت می مانم

هر ثانیه که می گذرد می دانم که یک ثانیه به تو نزدیک تر شده ام

و شوق دیدار٬شوق دیدن تو٬

هیچ کس از درون من با خبر نیست

و دوست داشتن٬چه کسی می داند چه کسی٬چه کسی را بیشتر از کس دیگر دوست می دارد؟

و این تنها در دل من است

پس به تو می گوییم

دوستت دارم

دوستت دارم ای دوست داشتنی ترین

نیستی و نبودت نفس هایم را به شماره انداخته است

 

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت11:34توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید

عشق یا هوس؟

کسی که خود را اسیر هوس می کند، به سوی نابودی پیش می رود، امّا آن که عاشقانه بر عشق بوسه می زند، همچون پرنده ای به سوی طلوع و آزادی، پرواز میکند" "ویلیام بلیک    تفاوت عشق با  هوس و وابستگی
عشق معطوف به غیر از خود است. در حالیکه محور هوس خود فرد و لذت اوست. در عشق، تمرکز به حالتها و لذتهای خود نیست. و خواست و شرایط معشوق جایگزین خودخواهی فرد می شود.

هوس پاسخ به یک نیاز جسمانی و روانی است، مثل نیاز به آب، نیاز به اکسیژن ، نیاز به غذا. ولی عشق فراتر از یک چنین نیازی هست. عشق فراهم آورنده رشد و خودشکوفایی فرد است. لذا فردعاشق خود را خوار نمی کند، کوچک نمی کند.

عشق محدود کننده و زندانی کننده معشوق نیست. عشق آزاد کننده است. اگر فردی را مجبور کنیم که همه علائق ، سلیقه ها و تفکراتش را فقط متوجه ما کند و فقط به ما بیندیشد، او را محدود به خودمان کرده ایم، نه اینکه عاشق خودکرده باشیم. در واقع این عشق نیست، این یک هوس است و ما را وابسته به شخص دیگری نموده است.


+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:عشق,هوس,ساعت11:33توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید


سفر عشق

 

عاشقی می خواست به سفر برود روزها و ماه ها و سال ها بود که چمدان می بست.هی هفته ها را طی می کرد و توی چمدان می گذاشت.هی ماه ها را مرتب می کرد و روی هم می چید و هی سال ها را جمع می کرد و به چمدان اضافه می کرد.

.اما سرانجام روزی خدا به او گفت: عزیز عاشق فکر نمی کنی سفرت دارد دیر می شود؟ چمدانت زیادی سنگین است. با این همه سال و قرن و این همه ماه و هفته چه  می خواهی بکنی؟

عاشق گفت :خدایا عشق سفری دور و دراز است.من به همه این ماه ها و هفته ها و به همه این سال ها و قرن ها احتیاج دارم زیرا هر قدر که عاشقی کنم باز هم کم است. خدا گفت:عاشقی سبک است.عاشقی سفر ثانیه است نه درنگ قرن ها و سال ها.بلند شو و  برو و هیچ چیز با خود نبر جز همین ثانیه که من به تو می دهم.                              عاشق گفت: باشد چیزی با خود نمی برم نه قرنی و نه سالی و نه ماهی و نه هفته ای را.                                          اما خدایا! هر عاشقی به کسی محتاج است به کسی  که او را در این سفر دور و دراز همراهی کند به کسی که پا به پایش بیاید به کسی که نامش معشوق است.  خدا گفت: نه کسی و نه چیزی. در سفری که نامش عشق است "تنهایی"توشه توست و "بی کسی"معشوق تو و آن گاه خدا چمدان سنگین عاشق را گرفت و راهی اش کرد.  او راه افتاد در حالی که سبک بود و هیچ چیز نداشت جز چند ثانیه که خدا به او داده بود. عاشق راه افتاد و تنها بود و هیچ کس را نداشت جز خدا که همیشه با او بود

 

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:عشق,عشق,عشق,عشق,عشق,,ساعت11:32توسط لیلا و مری سورنا و الی جوون | | نظر دهید